روزان ـ منصور محرابی فرد: سال های سال است که درمانگاهی در اول نادری متعلق به شهرداری اهواز موجود است که متاسفانه هرگز راه اندازی نشد. دلایل عدم راه اندازی این درمانگاه بسیار زیاد است اما مهمترین آن را بدون تامل باید بی لیاقتی و سودجویی مدیران بالادستی پیشین دانست و لاغیر!
پرسنل شهرداری اهواز سال های متمادی محروم از یک چنین درمانگاهی که ارزشمند باشد، برای شبی و یا روزی اگر حالی بد شد، لااقل یک درمانگاه خاص پرسنل باشد که بتوانند مراجعه کنند. اما دریغ از یک پزشک عمومی! یا یک ماما! یا یک پرستار حرفه ای!
سالهاست سودجویان بدنبال این هستند که این درمانگاه را به بخش خصوصی واگذار کنند! آخر چه عایدی داشت که این همه کار شکنی میشود؟ حاصل این واگذاری نمودن بخشی به این مهمی چه ارزشی برای کسانی دارد که چنین نظری را ارائه می دهند و برای اثبات نظر خود از هر کاری دریغ نمیکنند؟!
واگذاری بهداری شهرداری به بخش خصوصی یعنی عملاً، به فنا رفتن این همه زحمات کسانی که سعی کردند یک بهداری توانا و مجهز برای پرسنل شهرداری ایحاد کنند که خود گردان باشد و بتواند درآمدهای خود را بدست آورد و فارغ از نگاه کردن به شهرداری بتواند خدمات ارایه دهد!
مگر نه اینکه وظیفه و کار اصلی شهرداری خدمات رسانی است؟ چرا وقتی پای خدمات رسانی به خود پرسنل پیش می آید ناگهان مخالفت ایجاد میشود و کاری غیر قانونی جلوه میدهد!
چرا هر گاه مدیر خلاق و لایق آستین بالا می زند برای اصلاح امور با انواع مسایل بازدارند سعی در تخریب و کنار نهادن او میزنند؟
واگذاری و یا پلمپ کردند بهداری شهرداری؛ عملاً بر باد دادن یک ساختمان بزرگ، یعنی عملاً دهن کجی و بی حرمتی به پرسنل زحمتکش شهرداری است.
شش دوره شورای شهر آمدند، لیچار بافتند، شعارهای توخالی دادند، دَم از احیای حق پرسنل زدند، اما وقتی پای درمانگاه رسیدند، ناگهان استاپ کردند. ایستادند و سخنی نراندند! چه جریانی پشت این مسئله قرار داشت که اینجنین باعث شد کسی دست برای احیای این درمانگاه بالا نزند؟!
اگر نگاهی کنیم به شرکتها و ادارات میبینیم اکثر آنان از بیمارستانهای مجهز گرفته تا حداقل درمانگاه برای پرسنل خود ایجاد کردهاند تا بتوانند به پرسنل خدماتی ارائه دهند، الا شهرداری که با وجود این همه پرسنل زحمتکش با توجه به جا و مکان بسیار خوب و با توجه به اینکه خدمات رسانی در ذات درونی قوانین شهرداری است، حاضر به ایجاد و راهاندازی درمانگاه نیست و هر دم از واگذاری و یا پلمپ کردن آن سخن میگویند!!.
زمان سرپرستی علیرضا عالی پور،اندکی پیش از آمدن شهردار منتخب ناگهان تحولی در این درمانگاه رخ داد. از آنجا که عالی پور اعتقاد به این مسئله داشت با نگاه ویژهای بدنبال احیای این درمانگاه بود و عاقبت راهاندازی شد و پنجشنبهها متخصص هم برای ویزیت محیا شد، درمانگاه رنگ و روی تمیزی به خود گرفت، قراردادهایی با پزشکان بسته شد، خلاصه به آینده درمانگاه خوشبین شدیم، امیدوار شدیم که اگر شبی، نصف شبی دچار مشکلی شدیم، درمانگاهی هست که تا صبح کمکهای اولیه را انجام دهد و زنده نگهمان دارد تا فردا به دادمان برسند.
پس از آمدن مهندس امینی، که ظاهرا وی نیز چنین نگاهی داشت و در بازدیدی که به تاریخ هیجدهم آبانماه داشت به سخنان مدیر درمانگاه در مورد مشکلات و چالشهای ادامه برپایی و روبراه شدن درمانگاه گوش داده و قول همکاری داد.
امینی به ضرورت این درمانگاه توجه داشته و به خوبی میدانست این درمانگاه راه درازی را پشت سر گذاشته, محل و جایگاه دارد و کافی است اندکی توجه نمود تا بتواند با یک مدیر توانا در کمتر از یکسال بتواند به خودگردانی برسد، کافی است کمی به آن توجه نمود و ایمان داشت و از کارشکنیهای متعدد جلوگیر کرد.
شهردار منتخب اما باید به جریانهای موازی مخالف با راهاندازی درمانگاه توجهی کند. جریانهای مخربی که رحم و مروت ندارند و برایشان پیشرفت این شهر ارزشی ندارد.
ما در طول سالهای متعدد خصوصاً در خوزستان خود متوجه شدهایم کسانی که توانایی تغییر و خلاقیت دارند، معمولا در گیر و دار خدمت رسانی دچار مشکلات فراوانی میشوند. درمانگاه شهرداری هم از این وضعیت به دور نبوده و در طول این چند دهه همواره اجازه راه اندازی آن صادر نشد. نه تنها راهکاری برای راه اندازی در نظر گرفته نشد بلکه اگر کسی مستعد راه اندازی آن بود از گردونه خارج شد و به هر نوعی تخریب شده و کنار زده شد.
از انواع کارشکنی های متعدد که رنگ و بوی قانونی به آن دادهاند؛ گرفته تا هر گونه روشی برای ایجاد معضل و چالش تا این مسئله راهاندازی نشود و تاکنون نتیجه داشته است و تنها امید ما به همت بلند شهردار است و دستور وی در ادامه راهاندازی درمانگاه .
مدیر درمانگاه اذعان داشته است که گرفتن یک بسته سُرُم و یا پر کردن یک کپسول اکسیژن برایش سختیهای فراوانی به همراه داشته است در حالی که درمانگاه میتوانست فقط با حمایت شهرداری و یا استقلال در تصمیم گیری راه خود را ادامه دهد و بدون هیچ احتیاجی شکوفا شود.
حال باید از مهندس امینی شهردار منتخب پرسید آیا گرفتن یک بسته سرم و با پر کردن یک اکسیژن هوا، چند بسته گاز و پنبه برای خدمات رسانی به پرسنل شهرداری را میتوان تخلف نامید؟ یا نه کارشنکی و سنگ اندازی برای اینکه درمانگاه به وضعیت ثابت و ایستایی نرسد؟
مدیرانی که شهر نمیروند مبادا به گناه آلوده شوند حکایتی است قدیمی که اگر گل بسیار شود پیلان بلغزند: اینها همان کسانی هستند که از خانه بیرون نمیروند مبادا به گناه آلوده شوند، امضا نمیکنند زیرا میترسند تخلفی صورت گیرد، تایید نمیکنند زیرا گمان میکنند روزی ممکن است بازرسی ایرادی بگیرد. و اما همینها با آغوش باز حاضرند درمانگاه را پلمپ کنند و یا به حیف درمانگاه را به بخش خصوصی که توامان با سودجویی است هبه کنند.
گروه مدیرانی که سالهای متمادی و متعددی را پشت سر گذاشتهاند و ماندهاند و اما کاری نمیکنند، در راس بروکراسی فاسد و فاقد توانایی لم دادهاند بر صندلیهای چرمی که به ارث به آنان رسید است و به هیچ وجهی حاضر به رها کردنش نیستند. نه دل حرکت و دستوری دارند و نه توان خلاقیت و ایجاد حرکتی ارزشمند، که بتوانند یک درصد کوچکی برای این جمعیت پرسنل درمانده شهرداری ارزش داشته باشد و یا برای مردم اهواز غنیمتی باشد.
کافی است، جناب شهردار منتخب، کافی است دستوری برای ایجاد یک سازمان بهداشت و درمان صادر کنید، با همین پرسنل و اندک بضاعتی که دارد با همین مدیری که تواناییاش را ثابت کرده است و مدعی است، در کمتر از یکسال میتواند بهداری را به خودگردانی و خودکفایی برساند، کافی است اندکی به او اطمینان کنید و عنان کار را به وی بسپارید حرکتی کنید که در یکسال چهره نشان دهد و بر شما و همه ثابت شود که پتانسیل بالقوه موجود است اما وظیفه ما شناسایی آن و سنگهایی که جلوی راه انداخته شدهاند.
یکماه دیگر، با ورود به ۱۴۰۱ نزدیک به ۵۰۰ هزار مهمان نوروزی وارد شهر و استان میشود، حیف است شهرداری در کنار این همه خدمات، خدمات بهداشتی نداشته باشد، و اهواز به عنوان مرکز خوزستان میتواند سرویسهای بهداشتی به تمامی شهرها بدهد، و این ادعایی بزرگی نیست لیکن حمایتی بزرگتر میطلبد.
شهردار منتخب و محترم شهر اهواز جناب مهندس امینی!
این گوشه کوچکی از سرگذشت غمانگیز ۴ دهه شهرداری اهواز است، با حضور ۴ الی ۵ نسل که از هم کپی برداری کردند و راه و روشهای مشابه را به هم تعلیم دادند، کماکان اهواز و شهرداری دچار سکون و سکوت است و اگر کسی خواست حرکتی کند به انواع و انحای مختلف کنارش میزنند و حتی از نان خوردنش میاندازند.
بروکراسی مبهم و خسته کنندهای که از ساعت ۷ صبح شروع شده و گاها در پایان وقت اداری اوج می گیرد و یکی دو ساعت هم در اداره میمانند اما حاصل کار هیچ نیست زیرا هر راه و دریچهی هر حرکتی را بسته اند و اگر کسی خواست از این روزنه و دریچه عبور کند، متهم شده و یا با بدترین وضع از گردونه حدف میشود.
آقای مهندس امینی
به عنوان یک شهروند
یک پرسنل شهرداری
یک خبرنگار قدیمی و ساده دل
پیشنهاد میکنم و اصرار دارم!
از این بروکراسی پرهیز کنید و در هم بشکنیدش
در شما این توان موجود است
شما از شهر آمدهاید که سالها پیش از این سد گذشته است!
بگذارید درمانگاه راه بیفتد!
بگذارید بسیجی در تفکر جا بیفتد نه در ادا و اصول
بدرود و موفق باشید!